اسکیموی دوم : چته تو ؟
اسکیموی اول : {در حالی که کوکهای درشت به پوست خرس سفید تازه شکار شده میزند} نمیدونم اسکیموی دوم !
اسکیموی دوم : اسکیموی اول ! تو باید به خودت بیای !
اسکیموی اول : {پوست خرس را داخل دراور میگذارد و دست به زانو رو به اسکیموی دوم میکند} میدونم اسکیموی دوم ، اما ... اما ... {بغض میکند}
اسکیموی دوم نمیداند چه باید بگوید .
اسکیموی اول : نمیدونی چی باید بگی هوم ؟
اسکیموی دوم سرش را به نشانهی تائید تکان میدهد .
اسکیموی اول هم همان میمیک و بادی را تقلید میکند و به در تنگ و یخی خانهی یخیشان خیره میماند .
.
.
.
اسکیموی اول : اسکیموی دوم !؟
اسکیموی دوم : بله اسکیموی اول ؟
اسکیموی اول : اخلاق . از اخلاق برام بگو .
اسکیموی دوم : اَه ، نه ، باز هم همون بحث همیشگی ؟
اسکیموی اول : بله اسکیموی اول ، همون بحث همیشگی . همین بحثهاست که ما رو میسازه .
اسکیموی دوم : میدونم ، میدونم ، اما ... {او هم به در خانهی یخی خیره میشود}
.
.
.
اسکیموی اول : تو تا حالا زنت رو در اختیار مهمونت گذاشتی اسکیموی دوم ؟ {به اسکیموی دوم خیره میشود}
اسکیموی دوم : {بلند میشود ، مشتی به دیوار یخی خانه میزند} معلومه که نه اسکیموی اول ! { و همانطور پشت به اسکیموی اول میماند}
اسکیموی اول : {بلند میشود} پس چرا ، پس چرا ... {صدایش شبیه صدای آلن دلون شدهاست} پس چرا اون بیرون {به بیرون اشاره میکند ، به وضوح اشک از چشمهایش جاری شده} هروقت میخوان بگن که اخلاق نسبیه ... {مینشیند ، سرش را میان دستهایش میگیرد}
دوربین همانطور که هر دو اسکیمو را در کادر بستهاست ، از در تنگ یخچال خارج میشود . آرام خارج میشود . بالا میرود . تندتر بالا میرود . تندتر بالا میرود .
اسکیموی اول : {در حالی که کوکهای درشت به پوست خرس سفید تازه شکار شده میزند} نمیدونم اسکیموی دوم !
اسکیموی دوم : اسکیموی اول ! تو باید به خودت بیای !
اسکیموی اول : {پوست خرس را داخل دراور میگذارد و دست به زانو رو به اسکیموی دوم میکند} میدونم اسکیموی دوم ، اما ... اما ... {بغض میکند}
اسکیموی دوم نمیداند چه باید بگوید .
اسکیموی اول : نمیدونی چی باید بگی هوم ؟
اسکیموی دوم سرش را به نشانهی تائید تکان میدهد .
اسکیموی اول هم همان میمیک و بادی را تقلید میکند و به در تنگ و یخی خانهی یخیشان خیره میماند .
.
.
.
اسکیموی اول : اسکیموی دوم !؟
اسکیموی دوم : بله اسکیموی اول ؟
اسکیموی اول : اخلاق . از اخلاق برام بگو .
اسکیموی دوم : اَه ، نه ، باز هم همون بحث همیشگی ؟
اسکیموی اول : بله اسکیموی اول ، همون بحث همیشگی . همین بحثهاست که ما رو میسازه .
اسکیموی دوم : میدونم ، میدونم ، اما ... {او هم به در خانهی یخی خیره میشود}
.
.
.
اسکیموی اول : تو تا حالا زنت رو در اختیار مهمونت گذاشتی اسکیموی دوم ؟ {به اسکیموی دوم خیره میشود}
اسکیموی دوم : {بلند میشود ، مشتی به دیوار یخی خانه میزند} معلومه که نه اسکیموی اول ! { و همانطور پشت به اسکیموی اول میماند}
اسکیموی اول : {بلند میشود} پس چرا ، پس چرا ... {صدایش شبیه صدای آلن دلون شدهاست} پس چرا اون بیرون {به بیرون اشاره میکند ، به وضوح اشک از چشمهایش جاری شده} هروقت میخوان بگن که اخلاق نسبیه ... {مینشیند ، سرش را میان دستهایش میگیرد}
دوربین همانطور که هر دو اسکیمو را در کادر بستهاست ، از در تنگ یخچال خارج میشود . آرام خارج میشود . بالا میرود . تندتر بالا میرود . تندتر بالا میرود .