از درفت‌های سال‌ها خاک‌خورده‌ و هیچ‌وقت فرستاده‌شده نــه

برگشته‌ام هتل. بی‌نهایت خسته‌ام. روز طولانی‌ای تمام شده‌است. از من اگر بپرسی روز بی‌حاصلی بود. آشنایی‌ام را با پاریس دوست نداشتم. آن از اولش که ایستگاه قطار را بستند به هوای چیزی که پیدا شده‌بود و نمی‌دانستند چیست. آن هم از آخرش که به یک می‌خانه‌ی ابلهانه ختم شد که آری حالا دیگر شب است و باید برویم دنبال کارمان. من به تمامی خواسته‌ام که شهر را نفس بکشم اما «برنامه» به من این اجازه را نداد. فردایم اما تا خود شب دست خودم است. رکاب خواهم زد و شهر را خواهم دید.

امروز را به تمامی فرانسه حرف زده‌ام هر جا که لازم بود حرف بزنم. هنوز کمی خیره می‌مانم قبل از گفتن اولین کلمه اما تمام می‌شود به زودی. هتل‌دار آدم مهربانی به نظر می‌آمد. من نمی‌دانستم بالا به فرانسه چه می‌شود. سعی کردم همان که گفت را تکرار کنم که احتمالن چیز رقت‌انگیزی از آب درآمد. علی ای حال هم‌حالا روی تخت دراز کشیده‌ام.

توی اتاق دمپایی نیست. حمام رفتن کمی سخت بود و خواهد بود. پاریس سرد است. و قشنگ. هنوز اما ندیده‌امش. پیاده‌روهای خاکی کمی می‌زند توی ذوق اگر هنوز شهر را نشناخته‌باشی به نظرم. باید کمی صبر کنم. چشم‌هایم را می‌بندم. تایپ کردن روی تبلت کار سختی‌ست. 

می‌بوسمت. 
سیاوش 
ششم آوریل دوهزاروشانزده
پاریس

ساندویچ

از یافته‌های اخیرمون دستور تولید ساندویچیه که این پایین براتون می‌نویسم.

مواد مورد نیاز برای یک نفر شکمو یا دو عدد غیرشکمو:

- یک عدد باگت بزرگ. باگت بزرگ طبعا خیلی معنی دقیقی نداره اما خب به جهت شفاف‌سازی عرضم به حضور زیباتون که اون موقع‌ها که ما کوچیک‌ بودیم باگت بر چند قسم بود. یکیش باگت معمولی بود یکی دیگه‌شم باگت فرانسوی و یه قسم‌های دیگه هم داشت که دیگه واقعا من‌درآوردی بودن. باگت معمولی خیلی ریزه‌میزه بود و روش هم هیچ حالتِ خاش‌خاشی نداشت و توشم نپخته‌بود و قشنگ معلوم بود که شاطر دل نداده به کار. باگت فرانسوی به غایت معنی کلمه درشت‌اندام و قدبلند و پر از خاش‌های مرغوب بود. باگت معمولی رو برای ساختن لقمه باید ساده بخوام براتون بگم پاره می‌کردی. این‌شکلی که می‌گرفتی می‌کشیدیش حالا از عرض یا از طول تا این پاره شه و برسی به خمیرای وسطش. بعضا هم انقدر نچسب بود دلت می‌خواست خمیرا رو دراری بذاری بغل بشقاب. باگت فرانسوی رو اما باید قشنگ با چاقوی اره‌دار (؟) می‌بریدی و بعدشم با کف دست خرده‌هاش رو از روی تخته‌ی چوبی جمع می‌کردی می‌خوردی قبل از این‌که بری سراغ ساختن ساندیویج. ما این‌جا منظورمون همون باگت فرانسوی هست که من با همین دست‌های کوچیکم از نونوایی فانتزی وسط گیشا یا نونوایی نیلوفر سر خیابون پنجم تهرانسر می‌خریدم. این‌که تو ایران به نونوایی می‌گفتن نونوایی فانتزی هم از مسائلی هست که باید بعدا بررسی بشه به نظرم.

- یک عدد آووکادوی متوسط. این دیگه خیلی توضیح نمی‌خواد. نه کوچیک باشه نه بزرگ. بزرگاش احتمالِ پلاسیدگیشون هست کوچیکاشم هنوز سفت مونده‌ن. متوسط هیچ‌کدوم از اینا نیست و برای یه عدد شیکمو یا دو عدد غیرشکمو کاملا اندازه‌ست.

- گوجه‌فرنگی، یک عدد بزرگ. دیگه اگر اندازه‌ی گوجه‌فرنگی هم براتون سواله به نظرم این پست مال شما نیست. ببندین برین همون نیمرو میمرو درست کنین ناموسا.

- پنیر بز، یک بسته متوسط. ببینین این مورد پنیر بز موقع بچگی‌های من نبود. یعنی تا آخرشم که من تو ایران بودم همچو چیزی ندیدم هیچ‌وقت تو ایران. توی سنگاپور هم شاید باورتون نشه اما فقط یه‌جا باهاش مواجهه‌ی مستقیم داشتم اونم یه پیتزاییِ ایتالیایی واقعی بود توی هلند‌ویلج (یا به‌قول عزیزان‌مون هالند‌وی) که یه تیکه درسته گنده می‌ذاشت وسط پیتزاهاش. جالب بود به ‌هرحال اما خب اینکه من برم دنبالش که بخرم و بخورم نه. تو کانادا و از وقتی با شین هم‌خونه شدیم این مفهوم پنیر بز اما خیلی مهم شد توی زندگیِ من. اولا که یه مقداری ترش‌طوره. جالبه قشنگ. ترشه. بعدم امکان مالیدنش روی نون وجود نداره. همون مفهوم مطلقِ گلاب‌به‌روتون تاپاله‌طور باید باهاش برخورد کرد. یعنی اینو تیکه تیکه از کلخوزش می‌کنی می‌ذاری جای‌جای نون توستت یا حالا هرجای دیگه. این‌که مثلا فک کنی میتونی بمالیش روی خوراکیِ مقصد، این قضیه کاملا منتفیه. بعد احتمالا احتمالا احتمالا به همین دلیل هم هست که این رو تمام تولید‌کننده‌هاش به‌جای اینکه بذارن توی این ظرف‌های منطقی که باقی پنیرهای کارخونه‌ای رو می‌ذارن توشون، می‌تپونن توی یه کیسه‌ی شیشه‌ای. ولله اگر کلمه‌ی دیگه بتونم استفاده کنم برای این فعل. خلاصه از اینا هم یه دونه اندازه متوسطش لازمه. اگر نیست و گشتی و پیدا نکردی دیگه همون پنیر سفیدی که توی همه‌ی بقالیا هست هم میشه استفاده کرد. یادش بخیر سر این کلمه‌ی بقال و بغال چقدر می‌خندیدیم. الله الله.

- ژامبون به مقدار لازم اما شیش پر کافیه. ژامبون‌تون هم خیلی لازم نیست چیز خاصی باشه. همین ژامبون مرغ‌هایی که همه‌جا دارن خوبه. غرض حس کردن نرمی  ژامبونْ وسط اون‌همه مزه‌ی دیگه‌ست. درواقع شما فکر کنین این‌همه مزه‌ی خاص و بی‌همتا رو بپیچن بذارن جلوتون، شما دیگه به اینکه الان ژامبونش مرغش کم بود گوشتش زیاد بود فکر نمی‌کنین. درواقع کارکرد حسی داره بیشتر ژامبون اون لا تا مزه‌ای.

خب ببینین، خیلی آسونه. باگت رو اول از وسط (طبعا وسطِ طول) به دو قسمت تقسیم کنین و بعد قشنگ از امتدادِ طول با دقت بازش کنین. یعنی یه‌طوری که بتونین پهنش کنین روی تخته یا سینی یا هرچی که دارین روش ساندویچتونو میسازین. بعد پنیر بز رو باز کنین و با استفاده از یه کارد میوه‌خوری تاپه تاپه و بسیار دست‌و‌دل‌بازانه بذارین روی نون. حالا اینجا هنر شماست که پنیری که قابل مالیدن نیست رو به بهترین طور ممکنی ازش یه سطح صاف روی نون دربیارین.

حالا گوجه رو بردارین و به‌صورت نیم‌دایره‌های کلفت ببرین و توی هر نصف نون سه تا‌شو بذارین. ژامبونا روی گوجه‌ها سوار میشن. فقط یادتون باشه که سه پر ژامبونی که میرن روی نصف باگت، باید بیست درصد از این‌ور، بیست‌درصد از اون‌ور با هم هم‌پوشانی داشته‌باشن. این هم باز برای همون خوش‌گذرونی حسیه. فک کنین توی گاز سوم  و شیشم و یهو نرمیِ ژامبونیِ ساندویچ سه‌برابر میشه. خیلی خوبه دیگه. نیست؟

اگر بلدین آووکادو رو ببرین که فبها‌المراد اگر بلد نیستین سخت نیست. فک کنین زرد‌آلوئه با این تفاوت که اون خط بریدن اولش رو خودتون باید بزنین که البته فرقی هم نمی‌کنه که مداری بزنین یا نصف‌النهاری. بعدش که یه لته رو جدا کردین، لته‌ای که هسته بهش هنوز چسبیده رو بذارین کف دستتون و با دست دیگه با تیزی چاقو بکوبین روش که بره تو گوشتش. بعد یه کوچولو آووکادو رو محکم‌تر توی دستتون نگه دارین و چاقو رو بپیچونین. هسته از گوشت جدا میشه. بعد گوشت‌ها رو با استفاده از قاشق از پوستش جدا کنین. این هم نصف نصف بذارین روی باقی موادی که گذاشتین توی ساندویچ. اول ببرین بعد بذارینا. این پنیر بز نیست دیگه.

ببینین اینجا عملا کار تمومه (یا به قول این جوونای بی‌سواد تمومِ) و می‌تونین ساندویچ رو بخورینش اما برای کسایی که یه مقدار سطح شکموییشون بالاتره یه توصیه‌ی غیر سالم دارم و اونم اینه که اولِ اول که باگت رو بازش کردین قشنگ یه‌طرفش رو سس مایونز بمالین و طرف دیگه رو سس خردل. بعد مراحل بالا رو انجام بدین. این بایدی نداره البته. خودتون می‌دونین دیگه.

همین. بخورین نوش جونتون.