برای هال پرده خریدیم و نصب کردیم و تمام. تبدیل شد به خونه. میل‌پرده رو که از آخرین قلاب ردکردم یادم افتاد به حرف مامان که «دو ماه دیگه پاتونو دراز کرده‌این رو کاناپه و همه‌چی تموم شده». اون‌موقع یه «می‌دونم»ـی ناله‌ کردم اما با خودمم گفتم که  «کو حالا تا دو ماه دیگه؟». بفرما، شد دو ماه دیگه. دو ماه و ده روز تازه. از این که بگذریم کشف تازه‌مون کتابخونه‌ی عمومی تورنتوئه راستی. مجموعه‌ی فیلم‌هاشون بی‌نظیره. هر فیلمی که توی چندین سال گذشته نتونسته‌بودم/بودیم پیدا کنم/کنیم رو دارن. فقط مجبور شدیم یه دونه دی‌وی‌دی درایو هم بگیریم چون اکس‌باکسم مال یه منطقه‌ی جغرافیایی‌ دیگه‌ست و نمی‌شه روش دی‌وی‌دی‌های این منطقه رو دید. این یکشنبه‌‌ای که گذشت «مادرِ دوم» رو دیدیم. اگر ندیدین و می‌تونین پیداش کنین ببینین. خانم نقش اولش هم شبیه رویا تیموریان بود اما خب عکسشو که نشون «ش» دادم گفت نه شبیه نیستن. من کلا خیلیا رو شبیه خیلیا می‌بینم اما بقیه به‌ندرت باهام موافقم. حالا مهم هم نیست، اما اگر دیدین و فکر کردین شبیهن بیاین بهم بگین.