"نمیدونم!"
این جمله واقعن جواب خوبی نیست !
اون هم به عنوان جواب برای سوال به اون مهمی ! سوالی که شخصیت ، منش ، رفتار ، ایده مندی ، عقاید ، در یک کلام تمام وجود آدم رو میبره زیر سوال !
من انتظار داشتم که برای جواب اون سوال یکسری انتقادها رو بشنوم و بعد در صورتی که به حق بودن خودم رو درست کنم ، یا اگر اشتباه بودن از اشتباه درش بیارم ، یا هر چیز دیگه ولی یکدفعه با جواب "نمیدونم!" مواجه شدن خیلی دردناکه! خیلی !
انگار که به آدم بگن "بیخیال تو نفهم تر از این حرف هایی!".
کلن به نظرم صحبت کردن خیلی خوبه ، منظورم دقیقن "صحبت کردنه" ، یعنی تو چشمهای همدیگه نگاه کردن و صحبت کردن ، نه چت و تلفن و ... میدونین ، اگه میتونستم وقتی اون سوال رو میپرسیدم تو چشمهاش (چشمهات) نگاه کنم احتمالن حتی جواب "نمیدونم!" هم اینقدر باعث رنج و عذابم نمیشد که تصمیم بگیرم با هیچ کس تا روشن شدن موضوع هیچ صحبتی نکنم.
نمیدونم اصلن کسی این خزعبلات رو میخونه یا نه ، اما استدعا دارم ازتون ، به طور کاملن عاجزانه که اگر خواستین کامنت بگذارین اسمتون رو هم بنویسین ، اینجوری آدم میفهمه که کی ، چی گفته ! باور کنین ندونستن اینکه یه سری جمله (حالا هر جمله ای که میخواد باشه : عصبی ، ناراحت ، خوشحال... ) مال کیه ، و اینکه با چه حسی اونهارو نوشته خیلی عذاب آوره !
باورم نمیشه مدت به این طولانی ای شدیدن منتظر یک تلفن باشم اما حتی یک اس ام اس هم نگیرم. شایدم من باید زنگ بزنم ، مثل همیشه که سوء تفاهمها با تلفن من رفع میشه !
لعنت به این اینترنت بیاد که اینهمه مشکل سازه ! دیگه حالم رو داره به هم میزنه . من یه دنیای واقعی میخوام ، که آدمها توش تو چشم های همدیگه نگاه کنن و حرف بزنن.