ايليسيوس* (حتمن همين الآن زير نويس را بخوانيد) : آآآآآآآه ، يعني ميگويي كه او ... كه او {دستي به ريشهاي
فرفرياش ميكشد و به فكر فرو ميرود}
آنُويْتوس : آري آري ، يعني ميگويم كه او ...
{ايليسيوس ناگهان دست از ريشهاي فرفرياش ميكشد و با خشم به چشمهاي آنويتوس نگاه ميكند}
ايليسيوس : آري آري چه ؟ من كه هنوز هيچ نگفتهام !
آنُويْتوس : آري آري ، تو هنوز هيچ نگفتهاي ! {و با حالتي كه ملغمهاي از تفكر و تعجب است به ايليسيوس خيره ميماند}
ايليسيوس : تو پاك عقلت را از دست دادهاي آنويتوس !
آنُويْتوس : آري آري ...
ايليسيوس : يك كلمهي ديگر بگويي ميدهم سر از تنت جدا كنند ، آنويتوس . {و با خشمي مضاعف به چشمهاي آنويتوس خيره ميشود ، كمي هم سعي ميكند دندانهاي نيشش ديدهشوند}
آنُويْتوس : اما ، {با دست راست چانهاش را ميخاراند} ، اما تو كه قدرت انجام چنين كاري را نداري كاووسيوس !
ايليسيوس : چند بار بگويم مرا به اسم كوچك صدا نكن !
آنُويْتوس : باشد ، باشد ، بگذار اينطور بگويم كه ، تو {با دست به ايليسيوس اشاره ميكند} ايليسيوس ، قدرت انجام چنين كاري را نداري !
-------------------------------
*اين شخصيت از نظر ظاهري به شدت شبيه فردوس كاوياني در محله ي برو بيا است .
فرفرياش ميكشد و به فكر فرو ميرود}
آنُويْتوس : آري آري ، يعني ميگويم كه او ...
{ايليسيوس ناگهان دست از ريشهاي فرفرياش ميكشد و با خشم به چشمهاي آنويتوس نگاه ميكند}
ايليسيوس : آري آري چه ؟ من كه هنوز هيچ نگفتهام !
آنُويْتوس : آري آري ، تو هنوز هيچ نگفتهاي ! {و با حالتي كه ملغمهاي از تفكر و تعجب است به ايليسيوس خيره ميماند}
ايليسيوس : تو پاك عقلت را از دست دادهاي آنويتوس !
آنُويْتوس : آري آري ...
ايليسيوس : يك كلمهي ديگر بگويي ميدهم سر از تنت جدا كنند ، آنويتوس . {و با خشمي مضاعف به چشمهاي آنويتوس خيره ميشود ، كمي هم سعي ميكند دندانهاي نيشش ديدهشوند}
آنُويْتوس : اما ، {با دست راست چانهاش را ميخاراند} ، اما تو كه قدرت انجام چنين كاري را نداري كاووسيوس !
ايليسيوس : چند بار بگويم مرا به اسم كوچك صدا نكن !
آنُويْتوس : باشد ، باشد ، بگذار اينطور بگويم كه ، تو {با دست به ايليسيوس اشاره ميكند} ايليسيوس ، قدرت انجام چنين كاري را نداري !
ايليسيوس : خب كه چه ؟ معلوم است كه ندارم ! با اين حرف ميخواهي چه چيزي را ثابت كني ؟ من فقط ميخواهم بدانم كه آيا او واقعن هنگام مرگ سخن از مكالمهي قوانين زد ؟
آنُويْتوس : آري ايليسيوس !
ايليسيوس : مكالمهي قوانين اين دنيا و آن دنيا ، هوم ؟
آنُويْتوس : آري آري .
ايليسيوس : {با فرياد} دِ خب غلط كرد !
آنُويْتوس : آري آري ، من هم همين را گفتم اما او ديگر مرده بود !
ايليسيوس : حالا چه ميشود آنويتوس ؟
آنُويْتوس : خب ، خب ... راستش ... {با انگشت سبابه به گوش كاووسيوس اشاره ميكند تا نزديكتر برود} حتمن ارسطو راه استاد فقيد را ادامه خواهد داد و باز همان آش است و در پي هم همان كاسه ! {جملهي آخر را فرياد ميزند و كاووسيوس گوشش را عقب ميكشد}
ايليسيوس : {او هم با انگشت سبابه به گوش آنويتوس اشاره ميكند تا نزديكتر برود بعد در گوش او زمزمه ميكند} اون ديالوگو نميشد دو بار بيشتر بخوني ؟
آنُويْتوس : {با زمزمه جواب ميدهد} چطور ايليسيوس ؟ مگر چه شده ؟ {و با شك و ترديد و كمي ترس به دوربين خيره ميشود}
ايليسيوس : {به شدت در گوش آنويتوس فرياد ميزند} آخر ديگر خر هم ميداند كه ارسطو شاگرد اسكندر بود نه افلاطون !
آنُويْتوس : هاه ؟ ايليسيوس ! من كه داشتم حرف از سقراط ميزدم ! مرا پاك ترساندي ، گفتم كه عقلت زايل شدهاست ، آري آري ! حوادث اخير هوش تو را كند كرده .
ايليسيوس : يعني من ... يعني من {و به فكر فرو ميرود}
آنُويْتوس : آري ، يعني تو ، يعني تو .
{كاووسيوس اليسيوس به سمت آنويتوس برميگردد ، دوربين به سمت پنجره ميچرخد ، موسيقي ... }
-------------------------------
*اين شخصيت از نظر ظاهري به شدت شبيه فردوس كاوياني در محله ي برو بيا است .
فرجام های فرفرو
ReplyDeleteسلام برادر. ارادتمندم. خوبی شما؟
ReplyDeleteسلام.
ReplyDeleteمن مدتی هست که پست های شما رو میخونم .ولی راستشو بخواین هیچی نمیفهمم.اصلا موندم شما کی هستید؟پسرید یا دختر.در ایران ساکن هستید یا نه؟کلا نمیفهمم این مطالبی که مینویسید چی هست!میشه لطفا کمی توضیح بدین؟ممنون.این هم آدرس وبلاگ منه.لطفا اگه خواستید جواب بدید برام کامنت بذارید:Ghasedak-d.blogfa.com
جواب منو ندادی ها!من از تو وبلاگ یه دوست وبلاگ شمارو پیدا کردم.فکر کنم بشناسیدش.ولی ترجیح میدم اسمشو نگم.چون اگه بفهمه من دارم وبلاگ شما رو میخونم منو زنده نمیذاره.بهم میگه تو بدون اسم رو نمیفهمی...شما که بهش چیزی نمیگید ؟!منتظر جوابتون هستم...میشه لطفا نظر های منو از این صفحه ی اصلی پاک کنید هر چی زودتر؟ممنون!
ReplyDeleteیعنی چه کامنتای منو پاک کنید ؟
ReplyDeleteمیخواین پاک شه نذارین اصلن
پستهای منم هیچ معنی و مفهومی ندارن
همین
ایول
ReplyDeleteخیلی باحال بود همینجور بیخود و بی جهت کلی الکی خندیدم :))
بابا چرا تو هر چیزی دنبال فلسفه و معنی میگردین یه جفنگی نوشته دور هم خوش باشیم دیگه
مگه نه ابلیکس؟
آره آستریکس
ReplyDeleteارادتمند گاه به گاه
ReplyDeleteبه من میگن آیدین رشیدی
گرگ دارساوین
:)