باز پتو را مچاله كرده بودم توي بغلم و خوابم برده بود . تو هم نبودي كه بازش كني بكشي رويم . صبح با فين و فين بيدار شدم . كف اتاقم فرش ندارد . رفته بود قاليشويي و حالا هم كه برگشته همانطور ايستاده به ديوار مانده . مجوزپهن شدنش بعد از شستشوي كف اتاق صادر ميشود . اتاق از هميشه سردتر است . اين ميز لعنتي را دو هفته نيست كه مرتب كردهام و باز همان گند و گه هميشگي ازش بالا ميرود . سه هفته مانده به سربازي و هنوز كدهاي نرمافزار معهود را تمام نكردهام . بيرون باران ميآيد . تمام مدت فكر ميكنم دانشگاه كه باران ميآمد ما توي خوابگاه چهكار ميكرديم ؟ ديروز ركورد خودم را شكستم ، چهار ساعت از كار تا خانه . زانوهايم ميلرزيد وقتي رسيدم . يك بشقاب بزرگ سالاد كلم خوردم و خودم ماندم كه چطور آن همه را بلعيدهام . روي چراغ ديواري اتاق روزنامه كشيدهام . نورش را سبكتر ميكند .
پسرك از استراليا برگشته . حسابداري خوانده يا حقوق نميدانم . فقط اين را ميدانم كه شلوارش هر روز روي پوتين خراب ميايستد . نميدانم چرا همهي از استراليا برگشتهها كمي شيرين ميزنند . شايد هم من فقط به شيرينهايشان برميخورم .
دلم هيچ چيزي نميخواهد . فقط كمي سكوت .
پي نوشت : عكسهاي بدون اسم
پسرك از استراليا برگشته . حسابداري خوانده يا حقوق نميدانم . فقط اين را ميدانم كه شلوارش هر روز روي پوتين خراب ميايستد . نميدانم چرا همهي از استراليا برگشتهها كمي شيرين ميزنند . شايد هم من فقط به شيرينهايشان برميخورم .
دلم هيچ چيزي نميخواهد . فقط كمي سكوت .
پي نوشت : عكسهاي بدون اسم
سلام سیاوش جان. خوش باشی. خوانا ییم و دعاگو.
ReplyDeleteکمی سکوت..یه کم هم هوا قاطیش که بتونم نفس بکشم...چقدر همه مون درب و داغونیم این چندوقته.....
ReplyDeleteچقدر حال می دهد...
ReplyDeleteنه حال نمی دهد
حال می دهد ها
نچ
باشه
ما که روزهای بارانی در خوابگاه فقط سیگار می کشیم ،شاید شما هم همین کار را می کردید
ReplyDeleteمن در اسرع وقت نوشته شما رو 12 الی 13 بار خوندم
ReplyDeleteتخصص بعضی آدمها سیاه کردن و سیاه دیدن همه چیزه
از برنامه ای که آدمهایی هستن که در بدر دنبالش میگردن تا بهشون بدن بنویسن بگیر تا سربازی که شانس آوردی کم شده و الخ
ضمنا این کامنت رو در اسرع وقت حذف کن
من 3 الی 11 بار عکس های شوما را نگاه کردم
ReplyDeleteحقیقتا عکس های خیلی خوبی هستن