هنوز هم توي تنهايي نامجو گوش كردن يكطوريم ميكند . هنوز هم پرتاب ميشوم به همان اتاق رو به كوه و مينشينم روبروي همان هماتاقي با موهاي بلند و سيگار هميشه روشنش . هنوز هم تا صبح با هم قهوه ميخوريم و هنوز هم او تنها كسيست كه ميفهمد چراغ را چرا نبايد آنقدر زود روشن كرد . هنوز زيرسيگاريمان به همان بزرگيست و هنوز هم او خوب است .
قربونت برم با این پستات
ReplyDeleteبا این عکسات
با خوابگاهت
با همه چیت
کلهم درون حلق من
:*
و من نیز...
ReplyDeleteو هم زیر سیگاری بزرگ پر را دست دارم