"دستاتم بنداز پايين ، شُل ِ شُل" و همزمان دستش رو گذاشت رو شونه هاي پسري كه رو صندلي روبروش نشسته بود و چشمهاش رو بسته بود .
"حالا من آروم تا ده ميشمرم ، ببين نه خوابت ميبره نه از اين ك.س شرا كه تو فيلما نشون ميدن ، اين شمارش فقط واسه تمركزه دوتامونه ، خوب؟"
پسر با چشمهاي بسته سرش رو بالا و پايين كرد و گفت "اوهوم"
"خيلي خوب" و دستش رو آروم از روي شونه هاي پسر برداشت و شروع كرد به شمردن .
"يك...دو...سه..."به هفت كه رسيد دستهاش رو از هم باز كرد و عين دختر بچه هايي كه تومدرسه دكلمه ميخونن تا ميتونست به پشتش كشيدشون .
"...ده ، آماده اي؟"
"اوهوم"
با هر دو دست محكم از دو طرف زد تو گوشش ودويد .
----------------
عادل نوشت : عادل جان فرذوسي پور عزيز ، اگر غير از اين با برنامه ات ميكردند عجيب بود . نكند انتظار داشتي برنامه ات سر وقت و بدون تاخير شروع شود ، اس ام اس ها هم مثل قبل برايت گُر و گُر برسند و به هر جا هم كه دلت ميخواست تلفن كني و چه و چه ؟ نه برادر ، اينجوريها نيست ، اينقدر هم ناراحتي و آه بلند كشيدن و بغض كردن ندارد ، اون چند ميليوني كه هر دوشنبه پاي برنامه ات مينشستند ، امشب هم نشسته بودند ، خيالت تخت!
به قول خودت اگر عمري بود و ميشد روي آن صندلي از حق و حقانيت دفاع كني ، بيا و اجرا كن ، اگر هم عمرش بود اما صندلي امكان حركت تدافعي نداشت بيا و مثل امشب هيچ نگو ! خلاصه شما بيا !
چقدر کامنت گذاشتن سخته اینجا. خیلی باحال می نویسی. همین که ادامه دار می نویسی و دم به ساعت هم نمی گی که "خداحافظ برای همیشه" دلیل خوبیه تا آدم مدام بیاد اینجا.
ReplyDeleteمن اینجام: hodism.blogfa.com
خوش باشی.
باحال بمون.
کرمکی:)))
ReplyDeleteمیدونی که اینجور وقتا چی میگن؟
ReplyDeleteآفنر ، دقیقا
حالا ببینا ، نمیزارن...!؟
ببین،همین جمله کوتاه که همه ازش استفاده میکنن
Hamin alan too roozname khoondam ke adel mimoone va 90 tahrim nemishe (1,500,000 sms be 90 ferestade shode , khosh be hale mokhaberat)
ReplyDelete