«آ» جان ِ عزیز من سلام،
انشالله که حالت خوب است. از حال من اگر بپرسی تعریف خاصی ندارد. میروم و میآیم و همان امور هرروزه. چیزی اضافه یا کم. گوشم علی ای حال بهتر است حالش. احساس میکنم که صداها شفافتر شدهاند روی گوش چپم اما آن سوت ناشی از کهولت کماکان مینوازد و چه غمگین هم.
گفتهبودی که حالت ای ای ای است و میگذرد. گفتهبودم که پسته بخوری. آیا خوردی؟ اگر آری آیا هیچ فرقی کرد؟ به نظرم پسته از عوامل اصلی خوشحالیست. اعتیاد نرمی دارد اما به محض اینکه رهایش کنی آن هم میرود. چیز عجیبیست. تا بخوری هی خوردنت میآید اما لحظهای که بلند شوی تا پوستها را بریزی توی سطل آشغال و دستت را بشویی آن ولع بزرگ ِ بیشتر خوردن هم میرود. در همهی اینها، لایهی نازکی از خوشی هست که رویش اگر سوار شوی تا کجاها که نمیبردت. حالا فکر کن نشستهای روی یک کاناپهی راحتی ال-شکل و نواری از نور پاییزی افتادهباشد روی سرامیک وسط هال و خم شدهباشی روی کاسهی پستهها. چق چق صدای شکستن پستههای خندان بیاید. توی اتاق کناری یا روی یک اسپیکر ترانزیستوری، از همانها که اولبار گفتمت به شما میآید ازشان داشتهباشی، صدای نرمی از ری چالرز بیاید که هیت د رود جک و شما سرت را تکان بدهی که «ها هیت د رود جک عزیزم» این تصویرْ قشنگ که چه عرض کنم اساطیریست. میدانی که چه میگویم.
باقی بقایت،
س
انشالله که حالت خوب است. از حال من اگر بپرسی تعریف خاصی ندارد. میروم و میآیم و همان امور هرروزه. چیزی اضافه یا کم. گوشم علی ای حال بهتر است حالش. احساس میکنم که صداها شفافتر شدهاند روی گوش چپم اما آن سوت ناشی از کهولت کماکان مینوازد و چه غمگین هم.
گفتهبودی که حالت ای ای ای است و میگذرد. گفتهبودم که پسته بخوری. آیا خوردی؟ اگر آری آیا هیچ فرقی کرد؟ به نظرم پسته از عوامل اصلی خوشحالیست. اعتیاد نرمی دارد اما به محض اینکه رهایش کنی آن هم میرود. چیز عجیبیست. تا بخوری هی خوردنت میآید اما لحظهای که بلند شوی تا پوستها را بریزی توی سطل آشغال و دستت را بشویی آن ولع بزرگ ِ بیشتر خوردن هم میرود. در همهی اینها، لایهی نازکی از خوشی هست که رویش اگر سوار شوی تا کجاها که نمیبردت. حالا فکر کن نشستهای روی یک کاناپهی راحتی ال-شکل و نواری از نور پاییزی افتادهباشد روی سرامیک وسط هال و خم شدهباشی روی کاسهی پستهها. چق چق صدای شکستن پستههای خندان بیاید. توی اتاق کناری یا روی یک اسپیکر ترانزیستوری، از همانها که اولبار گفتمت به شما میآید ازشان داشتهباشی، صدای نرمی از ری چالرز بیاید که هیت د رود جک و شما سرت را تکان بدهی که «ها هیت د رود جک عزیزم» این تصویرْ قشنگ که چه عرض کنم اساطیریست. میدانی که چه میگویم.
باقی بقایت،
س
ای بابا "سیسی" جانم!
ReplyDeleteپسته را دیشب کاشف به عمل آمد که گریان و خندانش در خانه موجود نیست. به انبار آذوقه واقع در رختشویخانه هم سرک کشیدم و با واقعیت تلخ "اوت آو استاک" روبهرو شدم. علیایحال، پنیر دودی گودای مرغوبی در سردخانه بود که با مبلغی کبرنهی متوسطالحال، به بدن زدم. سانتیمتری شما بگو تغییر؟ هِچ. این بود که به آقا ایشیگورو پناه بردم. اگر با خواندن جملهی آخر کمی سوزش انتهایت از خیال اینکه "نور لت می گو" را پس هنوز تمام نکرده؛ کاسته شد باید عرض کنم حضور انور و منور کلهی لیترالی آینهات که خیر! شما بسوز. زیرا که مشغول خواندن " عه پیل ویو آو هیلز" شدهام و شما همچنان بوسوز. در مورد کهولت و صدای گوش و آن وضعیت کمرت و باقی امور هم، دیگر کاری از من ساخته نیست. متاسفانه گول را خوردهام و هیهات.
زیاده عرضی نیست
قربان قلمت
آ.
یه جایی توی سریال پایتخت هست، نقی برمیگرده به خانمش میگه که الآن کسی پرسید من سیکل دارم؟ توی یه حالتیه که خیلی بهش برخورده و اینا و یهو اون وسط احساس کرده بهش بیاحترامی شده. حقیقتن خندهدار. حالا نه با عصبانیت اساسن اما کسی در مورد کلهی من صوبت (همون لهجه دقیقن) کرد؟ این پاسوخه (همن لهجه) تو به من میدی؟ :)))) : *
Deleteعیزم، در مورد کلهی چیزت که حرف نزنیم. کهولت رو هم که کردی توی خورجینمون. میخوای در مورد عمل جراحیِ شیک و آبرودارت حرف بزنیم؟ نمیشه که هی لبخند و هی تعارف. میتونم هم هماهنگ کنم طاهر بیاد به رستگاری ارشادت کنه. دیگه خود دانی
ReplyDeleteدست نگه دار. دست نگه دار. نه به ارشاد نیازی هست نه به واکاوی امور گذشته. یک مسالهای بوده که مطرح شده و گذشته و رفته. اینکه ما بیایم این رو در پابلیک اعلام و اعلان کنیم این اساسن غلطه. از لفظ درست نیست هم استفاده نکردم چون غلطه.
Deleteاینه که از هوا لذت ببر از این منظره از این گل و بته. والا. رها کن بره جونی.
پس همون کلهی قشنگ منور و انور و چیزت. اینحا آسانسورا بیشترشون آینه دارن. از ما گفتن
Deleteمرا با همه آینههای آسانسورهای شهر رازی ست آی دکتر
Delete