دیروز اینجا باران میامد و ما از صبح لوسترهای دفتر را نصب میکردیم . تمام هم نشدند . بقیه شان ماندند برای فردا . از آن روزهایی بود که هوس میکنی بروی انقلاب کتاب بخری . اما خوب ما تمام روز لوستر نصب کردیم . آخر شب هم رفتیم پیش آقای فریدونِ کثیف ژامبون تنوری و سیب زمینی خوردیم .
دمه شما و آق فری گرم که جمعه منم سیر کرد
ReplyDeleteخیلی خوبه همه جا یه آدم کثیف باشه.
ReplyDeleteبه یاد سعید کثیف خدا بیامرز.
اینجا اکثرا آقا کثیفا
;) :D
آقا این قضیه دفتر چیه به سلامتی؟
ReplyDeleteسیاوش این روزها دنبال کار می گردم و مسلمن می تونی تصور کنی که الآن یه گونی سوژه دارم باید زودی ببینمت برات تعریف کنم
قش قش بخندیم
همینو داشته باش که برای شغل برنامه ریزی و کنترل پروژه زنگ زدم یه چا بعد گفتگو های عادی پرسیدم حالا کارتون چی هست؟؟؟
گفت مبارزه با ایدر و اعتیاد
گفتم ماهی 2 میلیون می گیریم بیام
آیا مائده ای لذیذ تر از سیب زمینی فری کثیف در این جهان وجود دارد؟
ReplyDelete_خیر