پرسیدم چقدر شد؟ گفت فلان قدر. کارت را که از توی کیف پول بیرون میکشیدم، دستگاهش هم با صدای بلند و رسایی مبلغ را دوباره اعلام کرد. چشمهام چهار تا شد. سرم را بلند کردم و توی صورت مغازهدار گفتم «Wow». خندید. ازش پرسیدم برای چه دستگاهش مبلغ را میگوید. گفت چند تا مشتری نابینا دارد.
No comments:
Post a Comment