ظاهرش اینجوریه که آرومم و همهچی اوکیه و دیگه الان کلی وقت هم گذشته و اینا. روزی اما نیست که بگذره و من تو مغزم باهاش حرف نزنم، منطقم رو براش تشریح نکنم و مقصر و دلایلی که نتیجهش شد اونی که شد رو براش توضیح ندم. تمام این پروسه شاید پنج ثانیه هم طول نمیکشه. بعضاً روزی چندین بار هم اتفاق میافته. موقع آبجوش کردن برای قهوه، موقع فیلم دیدن با «ش»، وقتی منتظرم نون باگتی که از توی فریزر درآوردم یخش تو مایکروفر بازشه، موقع تلفنی حرفزدن با بابااینا. هرموقعی و وسط هرکاری که فکرشو بکنین. قسمت دردناکش اما اونجاشه که بعد از اون پنج ثانیه به خودم میگم خب حالا بعدش چی؟ که سوال خیلی خیلی درستی هم هست. بعدش هیچی.
No comments:
Post a Comment