هنوز به وفور پیش میاد که از خودم متعجب میشم. تو مواجهه با آدمها. تو تلاشهای برای اثبات درستی ایدههام. توی تاکید کردنهای روی حرفهام. پیش میاد خلاصه. فرکانسش کمتر میشه اما پیش میاد. تنها فرقی که با مثلن پنج سال پیشم کردهم اینه که رگ گردنم کمتر میزنه بیرون. حتی یه سال پیش. حتی شیش ماه پیش. اساسن انگار معنی سندار شدن همین باشه که این رگه کمتر بزنه بیرون.
No comments:
Post a Comment