پشت چراغ قرمز واستادن . از اول مسير عين آدمهاي چلاق يه پاش رو ميكشيد رو زمين و موقع راه رفتن از قصد ميشليد .
"نكن ديگه ، دوست ندارم ، اَه"
"چرا عزيزم ؟ دوست نداري دوست پسرت چلاق باشه ؟ مگه معلولين بيچاره دل ندارن ؟ چجوري دلت مياد ؟"
"ميذارم ميرما "
"من هر جا كه بري با همين پاي عليلم دنبالت ميام هاني!" كلمه ي هاني رو با لحن مسخره ي مكش مرگ مني گفته بود و سرش رو جوري تكون داده بود كه همراه لبخند دختر ، نيش خودشم تا بنا گوش باز شده بود.
همون موقع چراغ سبز شد ؛ انگار كه از دست كسي فرار ميكنه ، بدون اينكه منتظر دختر بمونه ، دويد و موقع رد شدن ازخيابون هنوز ميشليد .
--------
پي نوشت : عكس تقريبن جنبه ي تزئيني دارد و عكاسش هم خودمانيم دونقطه دي .
joorab haaye man ham paye sooje shodan hastand....
ReplyDeleteجدن جقدر با هم راه رفتیم و حرف زدیم سیاوش