پام رو گذاشته بودم رو پلهطوری ِ جلوی در خونه بندشو میبستم . یاد مامانم افتاده بودم که خیلی کوچیکیا بند کفشامو میبست . به کفشا نگاه نمیکردم . همینطوراز حفظ مشغول بودم که در خونه بغلی باز شد . در خونه بغلی میشه اونور در آسانسور . بعد تا یارویی که در رو باز کرده بیاد تو دید باید از یه کوریدورطوری بگذره . یه بچهای دارن اینا فک کنم یه سالش نیست هنوز . خونوادههه چینیمینیان . یه خدمتکاری هم دارن که این بچه رو صبحها میبره میگردونه . قاعدتن باید فیلیپینی باشه . بعد از این "کمتر از یه سال" ، چشم بادومی که میبینم اول نقشهی دنیا میاد جلو روم ، روی محل تخمینی یه ضربدر قرمز میزنم و رد میشم . خلاصه در واشد . خدمتکاره خیلی اجتماعی و ایناس ، سه ساعت سلام علیک میکنه . گفتم بذار همینطوری که کونم بهشونه بندکفشمو ببندم تا برن تو آسانسور . اعصاب سلامعلیک نداشتم . یهو یه صدایی کلفتتر و رگهدار تر از صدای خودم و آقام رو هم گفت «گود مورنینگ» . یه لحظه گفتم نکنه در اونوری بود وا شد . یارو آلمانی پشمالواس که هر شب هر شب میره مست میکنه با شلوارک شبا میره تو استخر . پس چرا صدای اون یکی دره اومد . یا شاید خونواده چینیمینیه رفتن مسافرت ، این خدمتکاره ورداشته مرد آورده شب ، که گوه هم خورده ؛ جا اینکه حواسش به بچه باشه رفته پی فلان کار وُ حالا هر چی اصلن ، تو بگو به من چه ، حالا یارو چرا داره صبح بخیری میگه بیناموس . همینجوری شیش و بش کنون برگشتم سمت صدا . رشیدی که منم ؛ یه جایی بالاتر از پیشونیمو نگاه کردم ببینم کیه پشتمه که هیشکی نبود . دوباره صدا اومد «هاو آر یو تودی دووود؟» یهو دیدم زیر پام بچهههس . تقریبن همهی پشمام ریخت . یعنی قشنگ بعد از اینکه عین اینایی که سعی میکنن پشت یه دیواری قایم شن ، چسبیدم به در آسانسور ، چسبیدنِ لباس به پوست تنم بدون دخالت پشمها رو حس کردم . در آسانسور هم همون موقع باز شد . خدمتکاره هم همون موقع از اون پشت دراومد . قاعدتن تو اون مدت داشت در خونه رو قفل میکرد . من که تند تند دکمهی بسته شدن در آسانسور رو میزدم گفتم «ها لانگ ایز ایت هی هز استارتد تاکینگ ؟» . در آسانسور که بسته میشد جواب شنیدم که «اوه ، گودمورنینگ سِر، هی ایز نات ات آل»
گوشه آسانسور چسبیده بودم و فکر میکردم چرا پس بیدار نمیشم . قاعدتن باید بیدار شم . اما خب نشدم .
حالام سر کارم .
وضع ماست.
گوشه آسانسور چسبیده بودم و فکر میکردم چرا پس بیدار نمیشم . قاعدتن باید بیدار شم . اما خب نشدم .
حالام سر کارم .
وضع ماست.
No comments:
Post a Comment