اينجا هوا گرم است . بدجوري دارم عرق ميريزم . لباسهايم را در آورده ام ونشسته ام روي تخت . نميدانم همسايه ي روبرو از پشت اين پرده هاي ضخيم ميبيندم يا نه . مادر ميگفت نور اگر توي خانه زياد باشد آدمهاي تو از بيرون ديده ميشوند . سرم گيج ميرود . پيشاني ام عرق كرده . تو جلوي چشمهامي و آن مرد كه توي اتوبوس پاهاي تو را ديد ميزد . نميدانم چهم است ، دست ميكشم به ديوار . نميفهمم چطور شد كه رسيدم اينجا . تمام راه را خواب بودم . دست ميكشيدم به پنجره و حالا ميبينم كه پنجره نيست ، صندلي را تا ته ميخوابانم ، ت.خ.مم هم نيست كه مسافر پشتي اعتراض ميكند يا نه ، من فقط كمي به خواب نياز دارم . كمي خواب با تو . ميخواهم دست بياندازم دورت ، محكم . بعد چشمهام را ببندم و باز مثل هميشه بترسم كه راننده تند ميرود ، بترسم كه نكند پدر توي جاده بميرد ، بترسم كه نكند تو ديگر نباشي ، بعد تو سرت را بلند ميكني ، ميگويي چه شده ، من فقط لبخند ميزنم ، چشمهايت منتظر جواب نميمانند ، باز سرت را ميگذاري روي پاهايم ، خواب رفتهاند ، تو اما دلپذيري ، رؤيايي ، نگاه ميكنم به مردك هيز ، هنوز چشمهايش به پاهاي توست ، چشمهايم سنگين ميشوند ، دست ميكشم به موهايت ،غلت ميزني ، دست ميگذاري به چانهام ، خوابم ميبرد ، تو كيستي ؟
خداییش هم!
ReplyDelete(هدا)
خیلی خصوصی می نویسی سیاوش
ReplyDeleteخیلی این پست رو دوست دارم
ولی هیچ وقت نفهمیدم اون که پاهای منو دید می زد چه شکلی بود؟
همه ی راه رو خواب بودم
طفلکی سیاوش....پات خواب رفته بود؟؟چرا نگفتی پس؟؟
ببخشید که یه کم لاو میترکونم اینجا : هیه....بووووس
کامنت غیرتی:لباساتو بپوش خب
ReplyDeleteکولر رو روشن کن
كامنت غيرتي دوست دارم
ReplyDelete:)
این فوق العاده بود.
ReplyDeleteنمی دونم بگم شبیه به چی بود! یه حس قویی داشت که آدم رو دنبال خودش می کشوند درگیر می کرد
اونو قاطی فکری میکرد که کلافه بود اما پر از عشق بود.
همه اش یه طرف...
ReplyDeleteاون " تو کیستی" آخر که گفتی حس رو تکمیل کرد...
نوشته رو سیاوشی کرد
سیاوشم
ReplyDelete1- خوب نوشتی
2-3 تا پستی، یکیش خوب از آب در میاد
از اینا که از آب در میاد ها!!!
2- این لینکای منو درست می کنی؟
هنوز لق می زنه
مشکلش رو بیا ببین
بزن رو خودت ببین چی میشه
3- دارم میام پیشت
اومدم
بگیر که اومدم
تو کیستی؟
ReplyDeleteخوب معلومه که من کیستم !
بهت که گفته بودم دوست ندارم این موضوع تو مطبوعات درز پیدا کنه تریفون
عالي بود
ReplyDeleteشروع و پايان خوبي داشت با اون جمله آخري كه تو كيستي
خوندن اين كارها واسم لذت بخشه