گزارش

یک. ایرکاندیشنرها تعمیر شده‌اند. برگشته‌ام سر ِ جای سابقم. این دومین روز است. این‌جا نور هست و چیزهای دیگر. سرم را که بلند می‌کنم، همکارهای دوست‌نداشتنی‌ام را می‌بینم و کاغذهای رنگ‌به‌رنگ ِ "یادت باشد". کاش یادم بماند برایش بنویسم از این روزها. شاید یک روزی بشود که بپیچم همه‌شان را، توی چشم‌هایش نگاه کنم و بگویم، بیا، این تمام ِ من بود آن روزها.

دو. از اداره‌ی مالیات نامه‌ آمده. آن‌قدر زود گذشته که اول فکر کردم چطور ممکن است توی یک سال دوبار ازم توقع پرداخت داشته‌باشند. بعد دیدم که نه، همه چیز درست و دقیق است انگار.

سه. مستندات ِ پروژه‌ی جدید امروز تمام شد. با تاریخ و ورسیون و رفرنس‌نامبر و همه چیز. کمتر همچو چیزی از خودم دیده‌ام، این‌که بنشینم با دقت و وسواس، داکومنت کنم همه چیز را. مرور کنم، دسته‌بندی کنم و الخ. تصویرم انگار که فقط یک ست از این زونکن‌های اداری لازم داشته باشد و چند تار ِ سفید سبیل.


No comments:

Post a Comment