نخوانيد اينها را

آخرين بار خوابم برده بود ، چشمهايم را كه باز كردم روي ديوار نوشته بود ، توانبخشي حكيم . بزرگتر از آن انگار كه تابلوي ديگري باشد نوشته بودند ، پسرانه . مردي كه كنارم نشسته بود فشار مي‌آورد . پاهايم خواب رفته بود . دستم خواب رفته بود و شيشه پايين بود . ترافيك شده بود . حتمن باز كسي ماليده بود به كس ديگر . تمام راه را پياده رفته بودم ، ميلرزيدم و قدم برميداشتم . فندك توي دستم چِرِق چِرِق صدا ميداد و من هنوز نرسيده بودم . شاش داشتم ، درختهاي بزرگ خيابان مسخره‌ام ميكردند ، آب از بينشان ميرفت و من نميرسيدم كه كاغذ پفك را تا انتها دنبال كنم . اسم مدرسه‌مان يادم نيست ، بيست و دو بهمن ، يا شايد دوازده فروردين ، فقط يادم هست كه بزرگ بود ، يادم هست وقتي نتوانستم بند كفشهايم را ببندم زدم زير گريه و همانشب مادر گفت ، ببين اين سر را ميپيچاني اينطرف ، بعد ميكني زير آن‌يكي و ميكشي ، كاش يادم ميداد كه بندها را از كنارْ هم كه بكنم توي كفشها ميتوانم راه بيافتم . يادم ميداد كه يك گره ارزشش را ندارد . گره خورده‌ام . ميدانم كه ارزشش را ندارد ، ميدانم كه اين خواب‌رفتگي پاها با تف كردن به ديوار خوب ميشود . آنجا دري باز است ، ميروم تو : آقا اينجا دستشويي هست ؟ آن روبرو . زيپ را كه باز ميكنم انگار نه انگار كه شاشي بوده . زور ميزنم ، شكم تير ميكشد . اس‌ام‌اس ميايد ، فلاني منتظر تلفن توست ، زنگ زدي ؟ ميگويم نه ! مي‌گويد ، شعار ميدادي ؟ شعار ميدهي ؟ ميگويم نه ! ميگويد ، چند سالت است ؟ ميگويم نه ، مي‌زند توي گوشم . چشمهايم بسته است . مچ دستهايم زق زق ميكند . يا شايد هم ذوق ذوق ميكند . ميگويم ، ما با اينها كابل شبكه را ميبنديم ، ميگويد خفه شو ، فقط بنويس ، سرم را ميگذارم روي ميز . باز ميزند . ديشب اينجا نبودم . شب قبلش هم . امشب شب هزارم است كه خيابان پشت دانشكده‌ي كشاورزي را دلتنگش ميشوم . با خودم كه حرف ميزنم صدايم را نميشنود ، ميگويم ، شب چندم رمضان بود كه تا صبح خدا و شيطان خواندم ؟ انگار شنيده باشد . به‌م ميگويد مادر... مگر تو خدا ميشناسي ؟ ميزند . ديگر درد ندارد . ميرسيم بالاتر ، مرد كناري هنوز فشار ميدهد ، از گوشه‌ي چشم نگاهش ميكنم ، حالا از كنار مغازه‌اي ميگذريم كه بالايش بزرگتر از توانبخشي حكيم نوشته : آويد . همينجا بود كه گريه كردم . ميگويم ، رفته بودم كتاب بخرم ، ميگويد ، مگر كتاب‌فروشي هست آنجا . ميدانم كه هست ، يادم نميايد اما . اما يادم هست كه تو كبريت خيس دستت بود . از همانجا خريده بوديم . ميگويي تمام امروز را به گا دادي كه دلت شور ميزند ، ميگويم آره و «ه» را كش ميدهم . بند بند تنم درد ميكند ، درد نيست ، تشويش است . عرق كرده‌ام . زودتر پياده شدم كه تا خانه سيگار بكشم . هوا سرد بود اما دهانم بخار نميكرد .

21 comments:

  1. به قول بچه ها احسنت. از جریان سیال ذهن که این جور موقع ها بهتره اسمش رو جریان بیمار ذهن گذاشت، خوشم میاد. ما مخلصیم

    ReplyDelete
  2. nemuneye kamele yek zendegiye gohi!

    ReplyDelete
  3. عاشقتم
    اون روز رو اما به گا دادي
    من كه يادم نميره
    خيلي خوب بود
    بنويس
    بيشتر حتي

    ReplyDelete
  4. نوشته خیلی جالبی بود
    دوپونت

    از اون هم بالاتر نوشته جالبی بود
    دوپونط

    ReplyDelete
  5. نوشتن تیترِ "نخوانید اینها را" درست مثل اینه که یه آدم مشهور داد بزنه لطفا منو نشناسید

    اگر تو یه جای عمومی مینویسی نمیتونی توقع داشته باشی که افراد به انتخاب تو بخونن یا نخونن و اگر هم میخوای افراد بطورانتخابی بخونن بهتره تو یه دفترچه کاغذی بنویسی و به هر کی خواستی بدی بخونه

    ReplyDelete
  6. نخوانید این ها را میتونه یه عنوان هم باشه
    همه ی جوانب رو در نظر بگیر بعد نظر بده
    به نظرم برای اینکه آدم کنجکاو بشه بخونه کار خوبیه و عنوان خوبی
    ما آدمام همه مون علنی و غیر علنی داریم جلب توجه می کنیم
    اینکه آدم برای نوشته ش حس کنجکاوی بقیه رو تحریک کنه کار بدی نیست...بهتر از خیلی کارای دیگه ست
    میتونه خوب هم باشه

    ReplyDelete
  7. الف- اینجا چت روم نیست که شما به نظر کسی دیگه ای جواب میدی

    ب- احتمالا شما تنها کسی تو دنیا هستی که میتونی همه چیز رو در نظر بگیری و انتظار داری که همه با در نظر گرفتن همه چیز نظر بدن

    ج- وقتی از کلمه "میتونه" تو جمله خودت استفاده کردی در حقیقت جمله خودت رو شرطی کردی چون معنی حرفت اینه که میتونه اینطور هم نباشه
    خیلی جالبه که با یه جمله شرطی نتیجه گیری قطعی میکنی

    د- سعی کن هیچوقت از جانب دیگران صحبت نکنی شاید تو و خیلی از آدمهای دیگه به جلب توجه احتیاج داشته باشن ولی مطمئن باش افراد خیلی زیاد دیگه ای هم هستن که احتیاجی به جلب توجه ندارن

    لزومی نداره با در نظر گرفتن همه چیز نظر بدی ولی حداقل سعی با کمی فکر نظر بدی ضمنا لطفا اینجا جواب نوشته منو ننویس چون جای اینکارا نیست اگر میخوای جوابی بدی که البته من علاقه ای به خوندنش ندارم میتونی بهم ایمیل بزنی

    whats.updude@live.com

    ReplyDelete
  8. whats.updude@live.comآقا یا خانم
    شما اگه دنبال جلب توجه نبودی ، یا اگر برات جالب نبود دونستن اینکه بقیه به کامنتت چه جوابی میدن اصلن از همون اول برنمیگشتی که بعد بخوای جواب میترا رو اینجوری بدی
    میترا گفته خوبه که اول همه‌ی جوانب در نظر گرفته بشه بعد کامنت داده بشه ،‌حالا اینکه شما فکر کنی بهت توهین شده یا از اینکه نمیتونی همه‌ی جوانب رو در نظر بگیری ناراحت شدی یا اینکه به قول خودت علی رغم میلت به دونستن نظر میترا بهش میگی بهت ایمیل بزنه یا حتی همین داستان معرفی نکردن خودت همه‌ش به نظر من خیلی مسخره میاد
    حالا بیا هی صغری کبری کن که نه تو جمله‌ت شرطیه نمیتوتی با جمله‌ی شرطی حکم قطعی کنی.
    اصلن میدونی چیه ؟
    هر چی بیشتر فکر میکنم و تو این کامنت جلوتر میرم بیشتر به این نتیجه میرسم که خیلی ا زماجرا دوری .
    این جمله که نمیتونی از روی یه جمله‌ی شرطی حکم قطعی بدی یعنی چی ؟
    میخوای همین الآن برات یه مثال بزنم که از روی یه جمله‌ی شرطی حکم قطعی بدم ؟
    خب این خیلی مسخره‌ست ، معلومه که میشه این کارو کرد ،‌هر چند که میترا اصلن منظورش اون چیزی نیست که به مشاعر شما خطور کرده و از خود بیخودت کرده که خط و نشون کشیدی .
    اینکه منظورش چی بوده هم اظهر من الشمس ه که لازم نیست توضیح داده بشه.
    چی بگم فقط آخرش اضافه کنم که خیلی معموله که توی کامنتای یه وبلاگ بحثی شکل بگیره یا آدمها با هم تبادل نظر کنن ،‌اگه تا حالا ندیدی اون مشکل شماست نه ای وبلاگ و این پست خاص و کامنتای آدمهای دیگه

    ReplyDelete
  9. من بلد نیستم چت روم چیه؟در مورد چت روم توضیح بده!اما میدونم توی کامنتای یه وبلاگ میشه نظر داد...و بقیه تعامل کنن سر یه نظر!چقدر بد موضع گرفتی انقدر که مجبورم جواب قسمت دال حرفت رو همینجا بدم که چقدر بد جلب توجه می کنی
    کاش یک بار دیگه زبان فارسی سوم دبیرستان رو مطالعه کنی اگر هم هنوز به درسش نرسیدی که نظر نده راجب دستور زبان!اگر واقعن برات مهم نبود اینجا چه جوابی نوشته میشه و اگر برات مهم نبود جلب توجه برنمیگشتی به این قسمت کامنتدونی تا عکس العمل بقیه رو ببینی
    خیلی خوشحالم که تنها کسی هستم تو دنیا که با در نظر گرفتن همه چیز نظر میدم راستی احتمالن توی جمله ت ...چه معنایی به جمله داده بود؟؟؟شرطی که نبود/؟هان؟کاش شما کامنتی رو که در جواب من نوشتین با کمی فکر می نوشتین نه حتی در نظر گرفتن یک جنبه ی مسئله

    ReplyDelete
  10. اگه باز هم عکس‌العملت نسبت به جواب منطقی میترا مثل قبله ،‌بیای یه سری نقطه‌ی دیگه هم بذار .
    فقط لطفن همونجور که میترا گفت مشخص کن که نوع نقطه‌هات چین ،‌سوالین ، شرطین ، تاکیدین ،‌چین ،‌که بعدش ما ببینیم میتونیم نتیجه‌ای بگیریم ازشون یا نه .
    منظورم نتیجه‌ی قطعیه .

    ReplyDelete
  11. سلامنعلیکم. برادر سیاوش عرض ارادت. خوبی؟ ما که از پیگیری شما خوشحالیم.

    ReplyDelete
  12. نظر نده راجب دستور زبان

    منظورشون "راجع به" بوده

    کوچولوهای عزیز از دیدن اینکه رگ گردنتون زده بیرون و اینجا داد میکشین هیچ لذتی نمیبرم پس منتظر جواب از طرف من نباشید ولی مختارید که هر چقدر دوست دارید جلب توجه کنید

    ReplyDelete
  13. معمولن همینجوریه ،‌آدمها وقتی توی نحو ،‌توی استنتاج ، توی استدلالات کم میارن ، نمیتونن بفهمن که درست و نادرست چیه ،‌و نمیتونن قبول کنن که مسیر پردازش فکریشون از بن غلطه ،‌ملا لغطی میشن و میگن فلان کلمه‌ت غلطه

    بیا ،‌بیا ،‌میتونی به کلی از تنوین‌های من گیر بدی که همه‌شون غلطن

    رگ گردن هم نمیدونم چجوری فهمیدی زده بیرون ،‌نکنه هر وقت یه نفر اشتباهاتتو بهت میگه فکر میکنی رگ گردنش زده بیرون بابایی ؟

    ReplyDelete
  14. يه بار ديگه بيا ببين بعد جواب بده
    بعد بگو تهش كه جلب توجه نمي كني
    راجب همين موضوع صحبت مي كنم

    ReplyDelete
  15. سیا چرا دیگه نمی‌‌نویسی؟

    ReplyDelete
  16. لطفن بگين سياوش ، سيا دوست ندارم ، اين براي چندمين باره ميگم

    ReplyDelete
  17. به من تا حالا نگفته بودی، ضمنا مخفف کردن اسمها نشون دهنده صمیمیته، یا محبت یا کلا یه احساس خوب و آدم انتظار نداره بعدش یه چنین جوابی‌ بشنوه سیاوش خان

    ReplyDelete
  18. ادم یه جور دیگه هم میتونه صمیمیتشو نشون بده
    حس خوبم همینطور
    بهتره اسم کامل گفته بشه

    ReplyDelete