شب است و چهره ميهن سياهه

نشستن در سياهي ها گناهه

تفنگم را بده تا ره بجويم

كه هر كه عاشقه پايش به راهه

برادر بي قراره برادر شعله واره

برادر دشت سينش لاله زاره

شب و درياي خوف انگيز و طوفان

من و انديشه هاي پاك پويان

برايم خلعت و خنجر بياور

كه خون مي بارد از دلهاي سوزان

برادر نوجونه ، برادر غرق خونه

برادر كاكلش آتش فشونه

تو كه با عاشقان درد آشنايي

تو كه همرزم و همزنجير مايي

ببين خون عزيزان را به ديوار

بزن شيپور صبح روشنايي

برادر بي قراره برادر شعله واره

برادر دشت سينش لاله زاره

برادر كاكلش آتش فشونه

3 comments:

  1. This comment has been removed by the author.

    ReplyDelete
  2. خیلی خوشحالم که پست زدی.
    خیلی نگرانت بودم، اما نمی تونم بزنگم.
    واسه بچه ها که اتفاقی نیافتاده؟
    اگه دوست بسیجی تو فیس بوک داری ، فعلا حذفش کن

    ReplyDelete
  3. خوب قبلن کامنت بدون اسم بود ، حالا کامنتایی که قبل از خوندن ، نویسنده ش پاکشون میکنه ، عجیبه

    ReplyDelete