"براي اونجاش هم يه فكر كوچيكي كرده م " چند ثانيه مكث كرد ، بعد دستش رو مثل اينكه در حال گفتن حرف مهميه شروع كرد به تكون دادن "در واقع يه تجربه ي شخصيه ، اما به نظرم مياد براي پر كردن اون پلان خيلي مناسب باشه "

مرد ديگر بدون حرف نگاهش ميكرد .

"گفتي بايد چند دقيقه باشه"

"ببين آم م م ، زمان مهم نيست ، در واقع احساس ميكنم بين اون دو تا پلان يه خلاء ي هست كه بايد يه جوري پُر بشه حالا آ آ آ ميتونه يه پلان كاملن آبزورد باشه ، يا مثلن يه ، يه " نگاهش رو از چشمهاي مرد به جايي پشت شانه اش دوخت "آ آ آ م" دوباره به چشمهاي مرد خيره شد "ميفهمي چي ميگم ؟"

"آره ، آره"

"خوب ، عاليه ، بگو ببينم چه فكري كردي براش" و از جعبه ي قهوي اي رنگي كه روي ميز بود سيگاري بيرون آورد ، آتش زد و به مرد خيره شد .

"ببين من با خودم فكر كردم ، كه اين . . . اسم شخصيت اول چي بود ؟"

مرد ديگر در حاليكه دود سيگار را از دماغش بيرون ميداد همراه با حركت سر گفت "هنوز چيزي نگذاشتم"

"اوهوم ، حالا هرچي ، بعد از اون جريان دفتر كار ، كه گفتي ميخواي بدون موزيك متن باشه و يه جورايي ميوت باشه اصلن ، بعد از اونجا بره توي مترو ، تمام مدت هم صداي جركت قطار بياد ، بدون ديالوگ ، بدون حرف ، هيچي ، بعد اونجا يه زني رو ببينه كه مثلن يه رديف جلوتر نشسته و شوهرش هم روبروشه كه اين شخصيت ما نميبيندش ، بعد اين زنه چادريه ، و داره بدون هيچ حركتي از پنجره بيرون رو نگاه ميكنه ، نگاهش هم هيچ حسي نداره ، خشم ، ناراحتي ، خستگي ، هيچي!"

"خوب"

"بعد ، بچه ي اين دو تا آدم هم رو پاي شوهره نشسته ، كه باز شخصيت ما نميبينه يعني در واقع از پشت ميبينه ، فقط زن ، چادر سياهش ، وضع خيلي بدش و پوست صورتش كه معلومه كثيف نيست اما حس تميزي هم به آدم نميده ، بعد اين آدم داره بدون هيچ حسي فقط بيرون رو نگاه ميكنه"

"اوهوم"

"شخصيت ما هم زل زده به اون " دستش رو بالا آورد تا كنار گوشش ، انگار كه ميخواست گذشتن چيزي رو نشون بده "صداي قطار ، زن ، مرد ، بچه ، اُ كِي؟"

" اُ كِي اُ كِي "

"تا اينجا پلان به نظرم كامله و ميتونه رو صورت شخصيت تموم بشه ، اما ميشه يه بازيهايي هم كرد باهاش ، مثلن يه كسي يه خوردني اي چيزي بده به بچه و مرد قبول كنه ولي زن هنوز به بيرون نگاه كنه ، يا شايد يه نگاه كوتاه به چيزي كه بچه گرفته فقط با حركت چشم و دوباره بيرون"

2 comments:

  1. سیاوش جان خوندم
    نظر قابل عرضی ندارم

    ReplyDelete
  2. می تونه..پلان های میوت رو دوست دارم ، حس خوبی بهم میدن.

    ReplyDelete