دیروز اینجا باران میامد و ما از صبح لوسترهای دفتر را نصب میکردیم . تمام هم نشدند . بقیه شان ماندند برای فردا . از آن روزهایی بود که هوس میکنی بروی انقلاب کتاب بخری . اما خوب ما تمام روز لوستر نصب کردیم . آخر شب هم رفتیم پیش آقای فریدونِ کثیف ژامبون تنوری و سیب زمینی خوردیم .

4 comments:

  1. دمه شما و آق فری گرم که جمعه منم سیر کرد

    ReplyDelete
  2. خیلی خوبه همه جا یه آدم کثیف باشه.
    به یاد سعید کثیف خدا بیامرز.
    اینجا اکثرا آقا کثیفا
    ;) :D

    ReplyDelete
  3. آقا این قضیه دفتر چیه به سلامتی؟
    سیاوش این روزها دنبال کار می گردم و مسلمن می تونی تصور کنی که الآن یه گونی سوژه دارم باید زودی ببینمت برات تعریف کنم
    قش قش بخندیم
    همینو داشته باش که برای شغل برنامه ریزی و کنترل پروژه زنگ زدم یه چا بعد گفتگو های عادی پرسیدم حالا کارتون چی هست؟؟؟
    گفت مبارزه با ایدر و اعتیاد
    گفتم ماهی 2 میلیون می گیریم بیام

    ReplyDelete
  4. آیا مائده ای لذیذ تر از سیب زمینی فری کثیف در این جهان وجود دارد؟
    _خیر

    ReplyDelete