خنديدي ، من هم . دوري . من اما اينجايم . همينجا نشسته ام . تلفن را نيم ساعتي هست كه گذاشته ام و به ديوار استخواني رنگ روبرو خيره مانده ام . دارم به پيتزاي سبزيجات فكر ميكنم و نوه اي كه از مادربزرگ در مورد پدربزرگ هرگز نديده اش ميپرسد . همان وسطها ويم وندرز و مجيد مجيدي هم جولاني ميدهند . مادربزرگ ميگويد كه پدربزرگت خيلي خوب بود . ويم وندرز اخم ميكند اما ، نميدانم چرا . مگر مادر بزرگ دروغ ميگويد ؟ يا اصلن بگويد ، اين چيزها به او چه ربطي دارد ، او برود فيلمش را بسازد . سيگاري به دستم ميدهي . اينهمه راه نگرفتم ، همين كه رسيديم به پليس دستم را دراز كرده ام كه بگيرم . باز ميخندي . من هم . ببينم ، به نظر تو ذهن اصيلتر است يا دستشويي ِ خانه ي هنرمندان ؟ يا شايد اين وبلاگ كه سه سال است اسم ندارد ؟ من ميگويم دستشويي مسلمن اصيلتر است ، اصلن واجبتر هم هست . باز ميخندي . ياد دوش چند كاره ي حمام ميافتم و قليان دربند .

چند بار پلك ميزنم و بلند ميشوم .

7 comments:

  1. خیلی وقته که میخوام کامنت بذارم.اما هر دفعه پستت رو که می خونم نمی دونم کامنت بذارم یا نه.اصلا چی بنویسم.
    فقط میگم هواتو دارم
    ;)

    ReplyDelete
  2. be nazaram in postet shabihe hamoon short filme bood, esmesh chi bood khodaya.....yadam raf :(

    ReplyDelete
  3. یادت اومد بگو ما هم بدونیم مری جون

    ReplyDelete
  4. میدونی!
    کلا از نظر من ، این که انتظار داشته باشی دوستات به یادت باشن هم ،توقعه بی جاست.
    دیگه خودت تا آخرش برو
    ;) :*

    ReplyDelete
  5. در این احوال که مست ... وبلاگت را می خوانم به این می اندیشم که چقدر روان من و تو به هم نزدیک می گردد گاهی
    وایمن که البته که دستشویی اصیل تر است و البنه که تو در خط بعدی توضیح می دهی که دستشویی اصیل تر است...
    سال نو پر از پول و خنده
    آرزوی سلامتی نمی کنم چون با پوشیدن لباس گرم سرما نمی خوریم و با این همه مشروب و سلامتی که ما مصرف می کنیم عمرا مریض بشیم و چیزی که انقدر راحت الوصول باشد که آرزو نمی شود
    همین

    ReplyDelete
  6. امير مست دوووووووووووووووست دارم

    ReplyDelete
  7. همون که لینکشو واست فرستادم! توش شوهره میخواست گردن زنشو ببره، بعدن هی اتفاقای نامربوط میافتاد.... یادت اومد؟ خیلی معروفه! مخصوصا به خاطر کارگردانش... یادم نمیاد!

    ReplyDelete