ميگويند انتظار بهار را ميكشند . هر يك دستمالي به دست گرفته . اينجا همه فقط شلوغ ميكنند . آخر مگر زمستاني كه برفي نبارد ، انتظاري براي بهارش ميگذارد ؟ همه خود را به خريت زده اند . شايد من هم .

خودم را به خواندن User Guide دوربينم سرگرم ميكنم . صداي دستمال يكيشان به شوفاژ اتاق كناري ميايد . حتمن بعد هم نوبت اتاق من است . يا شايد يك روز كه از خانه بيرون بزنم ، بي اجازه ترتيبش را بدهند . زير تخت ، پشت شوفاژ ، پشت كمد . روي ميز ، خاكهاي روي اسپيكر ، پرده و ميله اش ، ضبط Sony ِ دو كاسته ي سياه رنگِ زير ميز تحرير ، آينه ي قدي ، ونگوگ و پيتر بروگل ، عكس لوور وِ تقويمي كه ديگر بايد عوض شود . آري همه شان خاك گرفته اند .

صداي جارو برقي خنج ميكشد در گوشم . صداي موسيقي را زياد ميكنم .

-------------

پي نوشت : سياه يا سفيد ، هر چه ميخواهيد اسمش را بگذاريد ، اين همان چيزي ست كه دلم خواست بنويسم.

عكس نوشت : Hanging Around , Taking Photos

پي نوشت ِ عكس نوشت : يادم باشد ، هر بار فقط پنج فريم ، وگرنه دستم هرز ميشود .


6 comments:

  1. منم از این دستمال دست گرفتنا بدم میاد

    ReplyDelete
  2. ما که طیق یه قانون نا نوشته می زنیم بیرون و به طرف مقابل فرصت بازی می دهیم
    آن ها هم طبق یه قانون نانوشته جوری عمل می کنن که ظاهر هیچ تغییری نکنه نه کاغذی جابجا بشته نه کتابی
    آره

    ReplyDelete
  3. انتلكتوليسم یعنی چی؟میشه توی وبلاگ یه توضیحی بذاری؟

    ReplyDelete
  4. اونقدر بدم میاد از خونه تکونی که حد نداره ، وقتی مجبورم می کنن تمام عکس ها و پوسترها رو از دیوار بیارم پایین و کمدهایم رو خالی کنم ، انگار دارن جونم رو می خواهند ازم.

    اون می خواستن راحت تر بود:))

    ReplyDelete