مرد خم شد كه پاكت سيگار رو از روي ميزي كه جلوي كاناپه بود برداره . زن كه سرش روي پاي مرد بود گفت "اووي ، چيكار ميكني ، كله مو له كردي"

مرد پاكت و فندك رو از روي ميز قاپيد و دوباره تكيه داد به پشت كاناپه . چند لحظه اي همونطور كه پاكت تو دستش بود به تلويزيون خيره موند . بعد آروم يه نخ سيگار بيرون آورد و آتيش زد . پك اول رو كه زد همونطور خيره به تلويزيون گفت "بهت گفتم اين مردك ديوانه ست ، باز فيلماشو ميذاري!"

"اوهوم"

مرد پكي به سيگار زد و انگار كه داشت اداي زن رو درمياورد گفت "اوهوم" بعد سيگار رو برد كنار لبهاي زن ، زن آروم لبهاش رو از هم باز كرد و پك محكمي زد .

"دوساعت علاف شديم ، داريم ك.س ش.ر ميبينيم ، لعنتي تمومم نميشه" . پك ديگه اي به سيگار زد و دوباره مثل چند لحظه پيش سيگار رو برد كنار لبهاي زن . بعد خم شد و از روي ميز زيرسيگاري رو برداشت و سيگار رو توش تكوند.

"من كه اين سيگار تموم شه ميرم ميخوابم ، ميخواد فيلم تموم شه ، ميخواد نشه"

زن كه به پهلوي راست دراز كشيده بود و به تلويزيون نگاه ميكرد ، دست چپش رو برد بالا و آروم صورت مرد رو لمس كرد و گفت "قربونت برم" . تاكيد زيادي روي حرف ق كرده بود . مرد لبخند كوچيكي زد و بعد پكي به سيگار و دوباره مثل دو بار قبل سيگار رو برد پايين جلوي دهن زن.

1 comment: