هميشه زمانهايي پيش مي آيد كه احساس ميكنيم مغزمان كار نميكند ، گرممان شده ، از جمعي كه در آن نشسته ايم جز صداي ياوه چيزي شنيده نميشود ، به ياد عشق از دست رفته مان هم افتاده يم ، امتحان پايان ترمي ، كنكور ارشدي ، پروژه ي نيمه تمامي هم هست كه اعصابمان نميكشد حتي فكرش را بكنيم ، اما مغز داغ كرده مان ، فقط دم و دور همان يك موضوع لعنتي ميچرخد ، مجبو هم هستيم كه رويمان از ميزان گشادگي اش كم نشود و خلاصه بد وضعي است .

حالا اگر زمستان باشد ، ميتوانيم اووركتمان را بيندازيم روي دوشمان ، برويم بيرون . حياطي ، پشت بامي ، تا سر كوچه اي و هي ههههههههاااااااااااا كنيم در هوا و بخارات دهنمان را در هوا پخش كنيم و هي دوباره ههههههههههاااااااااااااااااااا كنيم در هوا و حالش را ببريم و فكر هيچ نكنيم جز سرماي هوا و مشتهاي گره شده در جيب اووركت . تازه آنجا ميتوانيم با خيال راحت بلند بلند فحش هم بدهيم ، كه فلان فلان شده ها چقدر خزعبل ميگويند و هر چي ميتوانيم در كلماتمان "ه"و"ح"و"ك" استفاده كنيم كه بيشتر حالش را ببريم.

پي نوشت : تازه سيگار هم ميتوانيم بكشيم !

2 comments:

  1. خو اینجا همین کارایی هم که میگی نمیشه کرد
    ببین چقدر قدر نشناسی
    اما قبول دارم که شرایط بسیار ت**ی می باشد
    (اما چه میشه کرد غیر از زندگی؟ایهام و داشتی؟!؟)هههههههها

    ReplyDelete
  2. Smoking on the roof , in cold weather , Agha manam hastaaam badjoor !!

    ReplyDelete