یکدفعه در باز شد ، از اون طرف خورد تو دیوار و خودشم پهن شد وسط دستشویی . صدای پا اومد ، مردی دم در دستشویی بود "چی شد بابا ؟ حالت خوب نیست ؟ چرا رو زمینی؟"

هیچی بابا ، خواستم در رو آروم باز کنم صدا نده ، نشد ، یکم زور زدم در که وا شد پرت شدم تو "

"جاییت چیزیش نشده؟"

"نه بابا ، برین شما بخوابین "

"دیگه حالا که بیدار شدم یه دستشویی هم برم دیگه ، پاشو بیا بیرون!"

"بابا منم میخوام برم دستشویی"

"تو الآن چمباتمه نشینی بهتره بابا ، بیا بیرون ، چند دقیقه بشین ، بعد که حالت بهتر شد باز برو تو "

"نه بابا ، طوریم نیست"

"چرا بابا ، رنگ و روت پریده ، دستت و بده من ببینم " پسر دستش رو به سمت مرد دراز کرد و بلند شد موقع بلند شدن مرد وارد دستشویی شد و پسر مجبور شد بره بیرون و مرد در رو بست.

"ای بابا ، بابا کلک زدی؟"

صدای بمی از توی دستشویی شنیده شد "نه بابا ، برو بشین اونجا رو کاناپه تا بیام بیرون ببینم چی شده"

1 comment:

  1. یعنی 4 دفعه خوندم هر 4 دفعه کلی خندیدما. خیلی خوب بود:)))

    ReplyDelete