جالب نيست که من الآن دقيقن سه روزه که هر روز صبح سوار يک تاکسي ثابت ميشم ؟ امروز رانندهه برگشت گفت که "آقا ديروز و پريروز هم ما صبح همديگه رو ديديم ، نه ؟" منم سرم رو تکون دادم که آره بعد شنيدم که گفت "عجيبه ها!"
خوب عجيبه ديگه . اما عجيبتر از اون اينه که من اين سه روز گذشته به اندازه ي تمام عمرم آدم تخمي ديده م ، قاعدتن تعريف جامع و مانعي واسه انسان تخمي وجود نداره اما خوب وقتي تو يه جمع مثلن هفت هشت نفره نشستي و واقعن در خودت نميبيني که حتي واسه خاطر دوستت که اون هم تو جمعه و بقيه رو که تو نميشناسي
، ميشناسه يک لبخند کوچيک به خزعبلاتي که داره به گوشت ميخوره بزني ، ميفهمي که احتمالن تلويحن يه تعريف ضمني واسه اين گونه نئاندرتال هاي مدرن نما پيدا کردي . فکر کنم جمله ي قبل يک کم ثقيل شد و نافهم . اما واقعن گمان نکنم بتونم حس و حالم رو موقع نگاه کردن به صورتهاشون ، لبخندهاي الکيشون ، همديگه رو عشقم و گلم صدا کردناشون و سيگار چس دود کردناشون بگم . همين الآن به ذهنم رسيد شايد اونها هم همين حس رو نسبت به من داشته ن که اون هم به سادگي حواله ميکنيم به همين نزديکيها .
کلن دوست ندارم پست هاي اين وبلاگ طولاني شن ، اما امروز يه جور غريبيم که هي دوست دارم اين متن رو ادامه بدم .

نوشته اي که در پي مي آيد (پي نوشت) : ما در اين مملکت گل و بلبل همه چيزمون سر جاشه ، هر روز هم بايد و شايد است که با مفاهيم جديد آشنا بشيم ، از آن جمله است "به هر صورتي از بابهاي عربي براي رسوندن منظور نظر در فارسي استفاده کردن" . ستادي تشکيل داده ن به نام ستاد استهلال ماه مبارک رمضان . گاليله و کوپرنيک و نيوتون و . . . هم برن قاعدتن در کونشون رو بگيرن . گُه زدن به زبان فارسي هم يحتمل نبايد واسه ما فرقي بکنه ديگه ، نه ؟

1 comment:

  1. یک پست کاملا شاکی گونه. معلومه جو همون ثقیل بوده که داغ کردی. اما خوب از لحاظ اقتصادی واسه متن آخرت بگم که بعضی ها معتقدند یه زمانی پول وجود داره ولی بهانه وجود نداره بنابراین سازمان ها باد می کنند. اعتقادات ما هم از بس خوردیم و خوابیدیم داره باد می کنه. راسیتی امیدوارم تهران باشی برنامه ای هست که به زودی می زنگمت.... ه

    ReplyDelete