some kind of nostalgia!

توي خوابگاهها (دانشجويي يا هر جور ديگه ايش *) اگه دستشويي (همينطورحموم) توي اتاقها نباشه ، بيرون اتاقها چند تا دستشويي (و حموم) هست كه همه كنار همن . نكته جالب اينه كه هر كسي كه از اين دستشويي و حموم ها استفاده ميكنه ، حتي اگه همه ي دستشويي و حمومها خالي باشن هميشه ميره توي يه دونه ي خاص ، انگار كه آدمها نسبت به دستشويي و حمومي كه استفاده ميكنن تعصب دارن ، يا شايدم آدمها يه نوستالژياي توالت دارن . من رو ياد آدمهايي ميندازه كه تو كافه وقتي ميخوان سفارش بدن ميگن : "همون هميشگي لطفن!"

* ر ك به فيلم "آرامش با ديازپام ده" ]سامان سالور[

2 comments:

  1. are manam injaaaaaa hamishe miram tabagheye 2 dare chap ehsas mikonam havash behtare!:D

    ReplyDelete
  2. قسم به خورشید و همه ی ستارگان عالم که منم همینجوری بودم
    و کلا این قضیه تو خوابگاه مثل یه بیماری شده بود برام!!!

    ReplyDelete